درباره وبلاگ


احساسات تنها یک ضعفِ... مخصوصا برای کسی که رو احساساتش کنترل نداره...
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 17863
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

پرش به بالای صفحه
از بازدیدتون خوشحالم
دل مشغولی
یه ناشناسم... حتی برا اون که عاشقشم... تو تنهاییم پا نذارید...




آن لحظه که فکرش رانميکني،...

کسي در دوردستها،...

خاطره خوبيهايت را ورق ميزند!

 

 



پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 19:29 ::  نويسنده : مژگان

 



20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان

بعضـــی حــرفـــــارو نمیشـــــه گفتــــــــ

بـــایــــــد خـــــورد!ولــــی بعضـــی حـرفــــــارونــه میشــه گفتــــــ ، نــه میشــه خـورد!میمـــونــــه ســــــر دل!

میشــــــــه دلتنگـــــــی ...میشــــــــه بغـــــــــــض ...میشــــــــه سکـوتــــــــ ...میشــــــــه همـــــون وقتــی

کــــهخــودتـــــم نمـیدونــی چـــــه مـرگتـــــه!!



20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان

تا در طلبِ گوهــــــرِ کانی ، کانی
ور در پی عمـــر جاودانی ، جانی

من فاش کنم حقیقت مطلــق را
هر چیز که در جُستنِ آنی ، آنی

 



20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان

دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
نه این دقایق خوش بو که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد




20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان




20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان

وقتی که دنیادودشد شایدفراموشت کنم

کاشانه ام نابودشد شایدفراموشت کنم

آسان زدستم داده ای باشدبه این هم راضی ام

وقتی که اشکی رودشد شایدفراموشت کنم

هرگززدستت این چنین سیلی به احساسم نخورد

باشدبزن بازم بزن شاید فراموشت کنم



 



20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان

آیدا

 

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

 

http://aidaruhebaran.blogfa.com

 

 

 

 



20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان

 

نه امشب که هرشب که حالم خرابه
یه جزیرم که دورم یه دریا سرابه
من عادت نکردم به شبهای سردم
به اینکه نباشی نه عادت نکردم
قسم خورده بودم اگه از تو جداشم
دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم
ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه
که فکرت نباشم نه دیروز و نه فردا همیشه
قسم خورده بودم اگه از تو جداشم
دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم
ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه
که فکرت نباشم نه دیروز و نه امروز و نه فردا همیشه
نمیشه
چقدر قصه گفتم که دریا بخوابه
چقدر گریه کردم نفهمم سرابه
نفهمم کجامو نفهمم کجایی
چقدر با تو بودم تو عین جدایی
قسم خورده بودم اگه از تو جداشم
دیگه حتی یه لحظه تو فکرت نباشم
ولی دیدم نمیشه نمیشه نمیشه
که فکرت نباشم نه دیروز و نه امروز و نه فردا همیشه
نمیشه
چقدر قصه گفتم که دریا بخوابه
چقدر گریه کردم نفهمم سرابه

 

 



20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان

می خوام فراموشت کنم

چشماتو از یاد ببرم

می خوام که از یادم بره

رفتی چی اومد به سرم

دیدم نمیشه

هرچی که خواستم بعد تو

با خاطراتت سر کنم

یا با همین خاطره ها

رفتنتو باور کنم

دیدم نمیشه

دیدم نمیشه هرکسی

جاتو تو قلبم بگیره

این همه خاطرات تو

یه روز تو قلبم بمیره

دیدم نمیشه

واسه بدست آوردنت

چه نقشه ها کشیدم

بعد یه عمر دربدری

دیدی به تو رسیدم

اما نفهمیدم چرا

چی شد ازم جدا شدی

من با تو صادق بودمو

چرا تو بی وفا شدی

هر چی که خواستم نشکنم

با بی خیالی سر کنم

داغ دل شکستمو

با دلخوشی کمتر کنم

دیدم نمیشه هرکسی

جاتو تو قلبم بگیره

این همه خاطرات تو

یه روز تو قلبم بمیره

دیدم نمیشه

 

 



20 دی 1391برچسب:, :: 1:42 ::  نويسنده : مژگان