درباره وبلاگ


احساسات تنها یک ضعفِ... مخصوصا برای کسی که رو احساساتش کنترل نداره...
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 60
بازدید کل : 17869
تعداد مطالب : 22
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

پرش به بالای صفحه
از بازدیدتون خوشحالم
دل مشغولی
یه ناشناسم... حتی برا اون که عاشقشم... تو تنهاییم پا نذارید...






چهار شنبه 11 شهريور 1393برچسب:, :: 15:28 ::  نويسنده : مژگان

 

گاهی باید چمدانی کوچک به اندازه یک تکه از دلت که هنوز در دستانت باقیست انتخاب کرد... باید گذاشت و گذشت... چشمها را بست و رفت... دور شد از قضاوت های یکطرفه و قصه های تکراری این موجودات دوپای مدعی احساس... باید رفت به نقطه ای برای آرامش... آرامشی هر چند کوتاه و موقتی... باید برای پیدا کردن چاهی عمیق برای دفن خاطرات تلاش کرد... باید رفت 

 

میدونید بعضی وقتها با اینکه با همه ی وجود عاشق خونه ای هستی که واسه تنهایی هات ساختی تا وقت و بی وقت بهش پناه ببری و بغضاتو درش خالی کنی باید بذاری بری...باید اون خونه رو خراب کنی وبری یه جای خیلی دور.خیلی خیلی دور.جایی که کسی نشناستت.کسی نبینتت و ازت نپرسه داری چی کار می کنی جاییکه دیگه کسی تو رو بخاطر گناه نکرده تنبیه نکنه جاییکه مدام پیام نیاد و بهت گوشزد کنند که  تو دیگه حتی اینجا هم جایگاهی نداری و فلان و بهمان باید بری جاییکه .............

نمیدونم چی دارم تایپ میکنم

 



دو شنبه 5 شهريور 1393برچسب:, :: 4:32 ::  نويسنده : مژگان

 

برایت رویاهایی آرزو می‏کنم تمام نشدنی


و آرزوهایی پرشور


که از میانشان چندتایی برآورده شود.


برایت آرزو می‏کنم که دوست داشته باشی


آنچه را که باید دوست بداری


و فراموش کنی


آنچه را که باید فراموش کنی.


برایت شوق آرزو می‏کنم.

 

آرامش آرزو می‏کنم.


برایت آرزو می‏کنم که با آواز پرندگان بیدار شوی


و با خنده‏ ی کودکان.


برایت آرزو می‏کنم دوام بیاوری


در رکود، بی ‏تفاوتی و ناپاکی روزگار.


بخصوص برایت آرزو می‏کنم که خودت باشی

 

 



دو شنبه 1 شهريور 1393برچسب:, :: 7:19 ::  نويسنده : مژگان

 

ماندن همیشه خوب نیست...

 

 رفتن هم همیشه بد نیست...

 

گاهی رفتن بهتر است...

 

 گاهی باید رفت...

 

باید رفت تا بعضی چیزها بماند...

 

اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت...

 

اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند....

 

گاهی باید رفت و بعضی چیزها را که بردنی ست با خود برد،

 

مثل یاد، مثل خاطره، مثل غرور...

 

و آنچه ماندنی ست را جا گذاشت،

 

مثل یاد، مثل خاطره، مثل لبخند...

 

رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی، بروی!

 

و ماندنت رفتنی می شود وقتی که نباید بمانی بمانی!

 

شاید گاهی باید رفت و گذاشت چیزی بماند که نبودمان را گرانبها کند...

 

نمیدانم...

 

شاید باید سر به زیر رفت...

 

هر چند با اندوه!

 

شاید باید با لبخندی بر لب رفت هر چند باری سنگین بر دل و دوش...

 

رفتن همیشه بد نیست...

 

هرچند شکسته...

 

شاید باید آنگونه  بروی که دیده شوی و حضورت مثل لمس بال یک پروانه حس شود....

 

شاید باید آنگونه رفت که هیچ نگاهی نتواند انکار کند و هیچ دلی نتواند ...

 

حـــــــــــــــــــال باید رفت،فقط باید رفت ...

 



دو شنبه 5 شهريور 1393برچسب:, :: 5:10 ::  نويسنده : مژگان